به بهانه انتشار کتاب لطایفی در سلوک (شرح رساله لغت موران شیخ اشراق)
یادداشتی از حجت الاسلام سید محمد حسین سعیدی حسینی
شیخ اشراق رساله لغت موران را در دوازده فصل سامان داد و در آن با روش تمثیلی به بیان مباحث سلوکی، شهودی و لوازم آن پرداخته است که حضرت استاد یزدانپناه به شرح این رساله میپردازند.
در فصل نخست (داستان مورچه ها و قطرات شبنم) به ضرورت مناسبت یافتن انسان برای سلوک الی الله پرداخته است. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل به ذکر موارد متعددی که در مناسبت یافتن لازم است پرداختهاند.
شیخ اشراق در فصل دوم (داستان لاکپشتان و حاکم) به حقیقت نفس انسان اشاره دارد که امری مجرد از ماده و شوائب مادی است. وی برای اثبات این امر از شواهدی بهره می گیرد و نیز به نسبتی که جان انسان با بدن دارد، اشاره می کند. از جمله مطالبی که در این فصل شیخ اشراق بدان پرداخته است، مسئله نزاع میان پاکان و ناپاکان است. حضرت استاد یزدانپناه در این فصل به اهمیت معرفت نفس در سلوک الی الله پرداخته و نیز نورانی بودن هویت نفس و ظلمانی بودن هویت بدن را بیان کردهاند.
در فصل سوم (داستان حضرت سلیمان و بلبل) شیخ اشراق به رسیدن به ملاقات خداوند با گذر از دنیا اشاره می کند. مسئله لقاء الله یکی از مهمترین مسایلی است که در عرفان مطرح است. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این داستان به ذکر چند نمونه از شهوداتی که برای انبیاء و اولیاء الهی رخ داد اشاره می کند تا اصل مدعایی که در این فصل مورد نظر است، تایید شود. همچنین انواع شهود و مراد از لقاءالله نیز از جمله مواردی است که در توضیح این فصل بیان شده است.
در فصل چهارم (داستان جام جهان نمای کیخسرو و ده بندی که داشت) شیخ اشراق به حقیقت جان انسان اشاره می کند که جام جهان نما است. برای این که این جام، جهان نمایی کند باید تعلقات دنیایی را کنار بگذارد تا بتواند به مقصود خویش دست یابد. ازاینرو حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل به بیان تعلقات و ضرورت و چگونگی رفع تعلقات پرداختهاند.
در فصل پنجم (ملاقات شخصی با رئیس اجنه) شیخ اشراق به بیان یکی از کارهای اساسی برای رهایی از نفس اماره پرداختند و آن هم مسئله ریاضت است. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل برای واضح تر شدن موضوع اصلی، به توضیح شئون سه گانه نفس، نفس اماره، لوامه و مطمئنه پرداختهاند تا سالک بهتر بتواند با حقیقت خویش آشنا شود. ایشان به مراتب انسان در برابر نفس اماره پرداخته و از این لحاظ انسان ها را در پنج مرتبه جای دادهاند. همچنین به تبیین درست مسئله ریاضت پرداختهاند که چه ریاضتی مورد نظر شریعت است. راه های ریاضت با نفس اماره از جمله مواردی است که در شرح این فصل بیان شده است.
شیخ اشراق در فصل ششم (اختلاف آفتاب پرست و خفاشان) به بیان اشتیاق سالک به عالم نور و نزاع دنیاطلبان با او می پردازد. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل به بیان لذات حقیقی انسان که برترین لذات است که عبارت از لذت وصول به حضرت حق است می پردازد. لذت حقیقی چیزی است که شوق سالک را در پی دارد و او را به تلاش برای سیر و سلوک و وصول به حق می کند.
شیخ اشراق در فصل هفتم (داستان هدهد و اختلاف او با جغدها) به بیان یکی از شرط های مهم سلوک، یعنی کتمان سرّ می پردازد. سالک در مسیر الی الله حقایق بسیاری را دریافت می کند، اما باید بداند که این حقایق، هر یک سرّی از اسرار الهی است که نباید آن را برای نااهلان افشا کند. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل به بیان آسیب های افشای اسرار پرداختهاند و افشا نکردن آن را به عنوان یکی از اصول اهل معرفت معرفی کردهاند. از جمله بحث های که در این فصل مورد توجه استاد قرار دارد اشاره به عالم غیب و شهادت، انواع ایمان، جهان های باطنی و خزانه های اشیاء و جایگاه تقیه در سلوک است.
شیخ اشراق در فصل هشتم (داستان طاوس و پادشاهی که صاحب باغی پر از پرنده بود) به مسئله غفلت به عنوان یکی از موانع اصلی سلوک اشاره می کند. وی با بیان این که حقیقت انسان که روح اوست، از سنخ عالم نور است و تعلقات این سویی باعث غفلت او از حقیقت خویش می شود. سالک باید حواس خود را جمع کند تا از این آفت موجب آسیب به او در مسیر سلوکش نشود. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل به بیان ویژگی های عالم قدس (نور) می پردازد. همچنین تاثیر صوت خوش بر جان آدمی، وطن حقیقی انسان، مصیبت دنیاطلبی، القائات ملکی، حقیقت مرگ به عنوان روزنه رسیدن به برزخ و قیامت، از جمله مباحثی است که در شرح این داستان جذاب در بیان شیرین استاد می خوانیم.
شیخ اشراق در فصل نهم (داستان حضرت ادریس و گفتگوی او با ماه و ستارگان) به یکی از آموزه های مهم عرفان، یعنی آموزه فنا اشاره می کند. بحث از فنا در عرفان، در حقیقت بیان عالی ترین و نهایی ترین مراتبی است که سالک در سلوکش به آن راه می یابد. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این داستان با توجه به مبانی و سخنان شیخ اشراق در دیگر آثارش، به بیان مراحل خُرد و کلان مسئله فنا می پردازد. سه گانه ریاضت، عشق، فنا، یا سه گانه سوانح، سکینه و فنا در زمره این امور است. تقرب الهی به عنوان نتیجه این مراحل در پایان این فصل بیان شده است.
در فصل دهم (داستان پادشاه کیهان و آیینه و ضرورت وجود نور) شیخ اشراق به ضرورت زدودن زنگار از دل بهطور کلی، برای رسیدن به فنا اشاره دارد. مراد وی از آیینه تمام نما، انسان است که تنها مخلوقی است که می تواند تمام کمالات حق را در خود نمایان سازد. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل به بیان عینیت قلب انسان با روح خداوندی، طریقیت ولایت اهل بیت برای رسیدن به فنا، ضرورت غباروبی جان برای آیینه تمام نما شدن، مواطن استیداعیه و استقراریه، حجاب های ظلمانی و نورانی، ضرورت تحصیل طهارت جهت رفع تعلقات، مراحل پنهان نفس، پرداختهاند.
در فصل یازدهم (داستان موانع سلوک و جحاب های راه) شیخ اشراق به کاستیهای سلوک در مراحل نهایی منجر به فنا و رفع باقیمانده انیّت اشاره می کند. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این فصل به لزوم تدریج در سلوک، پرهیز از رضایت به خود در سلوک، می پردازد.
شیخ اشراق در فصل دوازدهم (داستان ابلهی که در روز چراغ به دست گرفت) به تبیین حقیقت فنا می پردازد. او تاکید می کند فنا به معنای نابودی اشیا نیست. حضرت استاد یزدانپناه در شرح این داستان به تبیین دیدگاه ویژه شیخ اشراق از فنا و بقای بعد از فنا می پردازد.